نیازمندم به مدتی تنها بودن؛ مدتی برای خلوت با خودم و خدای خودم

نیازمندم به چیزی شبیه سفر به یک روستای دور برای زندگی

چیزی شبیه خدمت سربازی در پادگانی در نزدیک مرز

چیزی شبیه تبعید به جزیره‌ای دورافتاده برای کار اجباری

 

هرجایی که مدتی من را دور نگه دارد از مردمان حقیقی و مجازی اطراف خودم و مشغول باشم به کاری جز کارهایی که الان در حال پیش بردنشان هستم.

جایی که من را از این سبک مدرن مسخره دور نگه دارد.

تنها باشم با خودم و خدا و شاید مردمی اندک و بی سواد از روستایی دور افتاده که با وجود بی سوادی، با صفا باشند.

جایی که بتوانم خودم را بسازم از نو

بدون اینکه متاثر از چیزی باشم.

 

کاش اینقدر دست و بالم بسته نبود

کاش رها بودم از تمام تعلقات

مانند پرستویی چیزی .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها